همراهي قدرت نرم با ديپلماسي فرهنگي در جنگ نرم
نوشته شده توسط : حامد سیفی

امروزه با  پيشرفت در زمينه هاي فن آوري  رسانه اي  و بكار گيري آنها  فرصتها و توانمنديها ي زيادي براي دولتها و حكومتها در عرصه هاي فعاليتهاي سياسي و فرهنگي و تجاري  اقتصادي داخلي و خارجي فراهم آورده است،.از جمله موضوعاتي كه هم اكنون به شكل آشكار و پنهان در گستره جهاني و سطح منطقه اي مطرح است  و ادامه دارد، استفاده از قدرت نرم، ديپلماسي فرهنگي  در عرصه جنگ نرم  به منظورحذف و تغيير ارزشها ، باورها و اعتقادات،  مردم ساير كشورها  و دولت ها و حكومت هاي مورد نظر از سوي نظام سلطه غرب بوده ، به همين منظور فرهنگ و رسانه ها محور و خط مقدم جنگ نرم قرار دارد.

 جنگ نرم براي ايجاد تغيير در ساختار سياسي و فرهنگي حكومتها و ملتها بكار مي رود ،كه در آن از سلاحهاي نظامي متعارف و غير متعارف و گشتار فيزيكي انسانها خبري نيست بلكه بيشتر  جنبه رسانه اي و نرم افزاري داشته گرچه در انتها همان اهداف جنگ سخت و نظامي دنبال مي شود، كه تفكر و انديشه جامعه  را  مورد هدف قرار مي دهد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي اشكال جنگ نرم است. . زیربنای فكری آن اولین بار توسط جوزف نای به شكلی علمی مطرح شد. مهم‌ترین حوزه‌ی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است.


جوزف نای کیست؟

جوزف نای یکی از برجسته‌تری پژوهشگران روابط بین‌الملل است. وی در دانشکده حکومتداری کندی در دانشگاه هاروارد به عنوان استاد تمام وقت فعالیت کرده است.آثار منتشره وي ، مجموعه قدرت در عرصه عصر، قدرت نرم ابزار موفقيت در اقتصاد سياسي، را متوان نام برد ، جوزف ناي يكي از مشاوران برجسته رئيس جمهور آمريكا فعاليت داشته است.

     جوزف نای تئوریسین جنگ نرم و دیپلماسی عمومی در تاریخ 20 ژوئن 2010 در جلسه شورای فرهنگی انگلیس با عنوان «قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در قرن 21» سخنانی را ایراد کرده که بخشی از آن را به کاربردهای جنگ نرم در جمهوری اسلامی ایران پرداخته است.

در این مراسم جوزف نای "لرد کاربت" (Lord Corbett) از نمایندگان شورای فرهنگی انگلیس از نای می‌پرسد که « من به ایران علاقمندم، این کشور یک تئوکراسی به تمام معناست،. این کشور جمعیت جوانی دارد که از تحصیل کرده‌ترین مردم جهان نیز به شمار می‌روند و تشنه آزادی هستند. قدرت نرم چگونه بر این ایرانیان جوان که می‌خواهند به این وضعیت پایان بخشند و خواهان تغییرات دموکراتیک هستند، می‌تواند تأثیر گذار باشد؟

نای که استاد دانشکده حکومت‌داری در دانشگاه هاروارد است در پاسخ به این سؤال می‌گوید: من با هرگونه استفاده نابجای غرب از قدرت سخت علیه ایران مخالفم. اگر غرب از قدرت سخت علیه حکومت ایران استفاده کند نسل جوان ایرانی را از مسیر کنونی منحرف ساخته و به سمت حکومت می کشاند. در حال حاضر تغییرات فرهنگی و اجتماعی داخل ایران برای دراز مدت، در جهت صحیح در حال حرکت است. اگر روند تحولات کنونی در ایران ادامه پیدا کند نظام دینی برای حفظ اعتبار خود روز به روز با دشواری‌های بیشتری مواجه خواهد شد و بیش از پیش مجبور به استفاده از زور خواهد بودجوزف نای یادآور می‌شود: من بر این باورم که اگر تغییرات فرهنگی و اجتماعی مطلوب غرب در ایران اتفاق بیفتد در نهایت، این رژیم تغییر خواهد کرد.

بنابراین اگر مرتکب اشتباه شویم  و با اقدامات سخت خود این نسل جوان را به واکنشی علیه حمله نظامی غرب واداریم ، در واقع آنها را به آغوش رژیم باز گردانده ایم و مانع تحقق منافع بلند مدت خود و نیز منافع این مردم جوان ایرانی خواهیم شددر فرهنگ نظام سلطه كه عموما فرهنگ مصرفي  بر مبناي اومانيستي و انسان مداري است ، بشدت از تمام نمادها و ابزارهاي خبر رساني مدرن مانند ماهواره ، اينترنت و بنگاه هاي رسانه اي بهره مي گيرد، ايجاد انقلاب هاي مخملين و رنگين ، ايجاد بحران هاي اجتماعي و سياسي ، و ترغيب  مردم كشور يا سرزميني ديگر به گسترش اعتراضات وآشوب ها اجتماعي ، مي تواند نتجيه كار كرد ديپلماسي فرهنگي مبتني بر قدرت نرم باشد .

تاكتيك‌هاي جنگ نرم

1) برچسب زدن
بر اساس اين تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند. گاهي هدف از اين عملكرد، آن است كه ايده، فكر يا گروهي محكوم شوند، براي آنكه استدلالي در محكوميت آنها آورده شود.

به عنوان مثال ، رسانه هاي كشورهاي غربي با منفي سازي مفهوم "بنيادگرايي " و اطلاق آن به كشورهاي اسلامي ، سعي دارند چهره منفي اي از اين كشورها در اذهان عمومي مخاطبين خود القاء و ايجاد كنند.

برچسب زني يا اسم گذاري (برچسب به يك فكر و يا عقيده زدن) براي تحريك به رد فكري و انديشه اي بدون بررسي شواهد مورد استفاده قرار گيرد.

به عنوان مثال غربي ها به مقاومت مشروع مردم مظلوم فلسطين و لبنان، برچسب تروريسم مي زنند و حملات ايران از اين مبارزين را حمايت از تروريسم مي نامند و با تبليغات رسانه اي افكارعمومي را دستكاري مي كنند.

2) تلطيف و تنوير

از تلطيف و تنوير (مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت) استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.

رسانه هاي ارتباط جمعي از سويي مفهوم "حقوق بشر و آزادي " را پر فضيلت جلوه داده و از سوي ديگر غرب را مهد‌ آزادي و مدافع حقوق بشر قلمداد مي كنند در حاليكه بيشترين نقص حقوق بشر و آزادي در اين كشورها صورت مي گيرد.

3) انتقال

انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.

استفاده از نمادهاي مذهبي و يا ملي و انتساب به اشخاص و جريان هايي كه مورد احترام توده هاي عمومي مردم هستند تاكتيك انتقال ناميده مي شود.
در اين تاكتيك از ابزارهاي گوناگون از جمله طنز، كايكاتور، داستان كوتاه، شعر و موسيقي و... استفاده مي شود.

4) تصديق

تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.
حمايت اشخاص معروف (سياستمداران، هنرمندان، ورزشكاران، دانشمندان و...) و گروههاي فرهنگي، سياسي واجتماعي از فردي يا جرياني تصديق ناميده مي شود.

5) شايعه

شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.
به عبارتي شايعه در جايي ايجاد مي شود كه خبر نباشد و يا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. شايعه انتقال شفاهي پيامي است كه براي برانگيختن باور مخاطبان و همچنين تاثير در روحيه آنان ايجاد مي شود. مطالب كلي شايعه بايد حول محورهاي اساسي و مهمي باشد كه مخاطب نسبت به آن حساسيت بالايي دارد.

هر شايعه در برگيرنده بخش قابل توجهي از واقعيت مي تواند باشد (تاكتيك تسطيح در شايعه سازي) ولي ضريب نفوذ آن بستگي به درجه ابهام و اهميت آن دارد. در واقع هرچقدر شايعه پيرامون مسائل "مبهم " و "مهم " باشد همان مقدار ضريب نفوذ آن افزايش مي يابد.

با توجه به موضوع و جامعه هدف، شايعات گوناگوني توليد مي شوند كه عبارتند از شايعات تفرقه افكن، هراس آور، اميد بخش، آتشين، خزنده، دلفيني يا غواصي(كه به تناسب زمان توليد و بعد از تاثير گذاري براي مدتي خاموش و دوباره با ايجاد زمينه هاي ذهني لازم در جامعه، ايجاد مي شود)
در شايعه سازي از تاكتيك هاي گوناگون از جمله تسطيح، همانند سازي، برجسته سازي (بزرگنمايي) و... نيز استفاده مي شود.

6) كلي گويي

"محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته مي شوند "

در واقع كلي گويي عبارت است از ايجاد ارتباط نظر و عملي خاص با مفهومي ويژه تا مخاطب بدون بررسي دلايل، شواهد و قرائن، آن نظر و عمل را بپذيرد.

تاكتيك كلي گويي، تاكتيكي است كه سعي مي شود ذهن مخاطب متوجه حواشي و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مركزي پيام، حساسيت نداشته و آن را بدون بررسي و كنكاش بپذيرد كه به همين دليل برخي اين تاكتيك را "بي حس سازي مغزي " نيز مي نامند.

در بيانيه هايي كه توسط دستگاه ديپلماسي كشورهاي غربي منتشر مي شود از اين تاكتيك استفاده مي كنند كه ضمن كلي گويي به مقاصد و اهداف خود نايل شوند.

7) دروغ بزرگ

اين تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار مي گيرد. بدين معني كه پيامي را كه به هيچ وجه واقعيت ندارد، بيان مي كنند و مدام بر "طبل تكرار " مي كوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب كند. معروفترين استفاده اين تاكتيك در زمان آدولف هيتلر و توسط رئيس دستگاه تبليغاتي نازي ها، گوبلز بوده است. گوبلز مي گويد: "دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور‌ آن براي مردم راحت تر است ".

در زمان تبليغات انتخابات رياست جمهوري اخير شايع شد كه مبلغي حدود 18 ميليارد دلار از كشور خارج و به شكلي(مضحك!) به يكي از كشورهاي همسايه وارد شده است. اين دروغ به قدري بزرگ بود كه برخي آن را باور كردند(!)
در حاليكه ميزان درآمد ساليانه كشور از 90 ميليارد دلار كمتر است و اين حجم مالي يعني چيزي حدود 20 درصد درآمد كشور. اين دروغ بزرگ كه توسط رسانه اي ضد انقلاب ماساژ مي شد عده اي را به ترديد و در مواردي به پذيرش آن وادا شته بود.

8) پاره حقيقت گويي

گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.
اين رويه رايج رسانه هاست كه معمولاً متناسب با جايگاه و جناح سياسي كه به آن متمايل هستند، بخشي از خبر نقل و بخشي را نقل نمي كنند. خبر هنگامي كامل است كه عناصر خبري در آن، به شكل كلي مطرح شوند.اما چنانچه يكي از عناصر خبري شش گانه (كه، كجا، كي، چرا، چه، چگونه) در خبر بيان نشود، خبر ناقص است.

در تاكتيك "پاره حقيقت گويي " حذف يكي از عناصر به عمد صورت مي گيرد و بيشتر اوقات عنصر "چرا " حذف مي شود.

نوع تيترها و محتواي روزنامه ها و رسانه ها در مواقع سخنراني مقامات عالي نظام نشانگر بهره گيري از اين تاكتيك است.

9) انسانيت زدايي و اهريمن سازي

يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، "انسانيت زدايي " است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.
در اين تاكتيك با استفاده از برچسب زني صفات منفي به حريف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... به توجيه حملات و تهاجمات عليه رقيب مي پردازند.

قبل از حمله آمريكا به افغانستان و عراق ، رسانه هاي ايالات متحده با استفاده از اخبار و القاب گوناگوني تصويري مملو از رفتارهاي تروريستي، وحشي گرانه و ضد انساني از طالبان و صدام در ذهن مخاطبان خويش القا مي كردند به گونه اي كه تروريست و صدام مترادف قلمداد مي شد.

10) ارائه پيشگويي هاي فاجعه آميز

در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كلي گويي، پاره حقيقت گويي، اهريمن سازي و...) به ارائه پيشگويي هاي مصيبت بار مي پردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.

از اين تاكتيك در تبليغات انتخاباتي استفاده مي شود كه نمونه هاي بسياري از آن را مي توان در انتخابات اخير رياست جمهوري بر شمرد.

ارائه اخبار و آمارهاي آلوده به دروغ از وضعيت سياسي، اقتصادي كشور و فاجعه آميز بودن آينده كشور در صورت تداوم وضع موجود، ذيل اين تاكتيك تعريف مي شود كه شعار "تغيير " نيز در اين رابطه از سوي يكي از نامزدها پيگيري مي شد.

11) قطره چكاني

در تاكتيك قطره چكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.

12) حذف (سانسور)

در اين تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير تاكتيك هاي جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد.
در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.

13) جاذبه هاي جنسي

استفاده از نمادهاي اروتيكال از تاكتيك هاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره مي گيرند.

به طوري كه در شرايطي فعلي "مانكن ها " از جمله افراد پردرآمد در غرب محسوب مي شوند كه در تبليغات و آگهي هاي تجاري از آن ها بهره مي گيرند.

استفاده از گويندگان خبري با ظاهري اروتيكال از جمله مصاديق اين تاكتيك تلقي مي شود كه ضمن جذب مخاطب، موجب ارتقاء سطح اثرپذيري پيام و غفلت از هسته مركزي و ادبيات آن مي شود.

14) ماساژ پيام

در ماساژ پيام، از انواع تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند.

در واقع در اين متد ، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.

15) ايجاد تفرقه و تضاد

ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است.

ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.

ايجاد تفرقه و تضاد موجب ايجاد "گسست " شده و در جامعه اي كه به لحاظ طبيعي اين گسست ها وجود داشته باشند ، تقويت مي شوند؛ از قبيل گسست قوميت ، مذهب، دين، جنسيت، زبان، نژاد و... .

مهمترين هدف اين تاكتيك، ايجاد گسست بين مردم و نظام سياسي است كه باعث تزلزل و تنزل اعتماد عمومي مردم و مقبوليت و پذيرش رژيم سياسي مي شود.

 مواجهه با جمهوري اسلامي ايران است و در چند ماهه اخير بر شدت بهره گيري از آن افزوده اند.

16) ترور شخصيت

در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است.

در زماني كه نمي توان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيت زدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند.

دشمنان انقلاب و نظام اسلامي با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه ، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.

17) تكرار

براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند.

تكرار از لحاظ روان شناسي در تشكيل "عادت " بسيار مفيد است به ويژه اگر با دقت توام باشد. بدون تكرار، تثبيت و تقويت دقيق تر، "عادت " ميسر نخواهد شد. روش تكرار از قواعد خاصي پيروي مي كند زيرا فاصله هاي تكرار، نبايد چنان دراز باشد كه سبب محو شدن آثار قبلي شود و نه چندان كوتاه باشد كه ملال انگيز و خسته كننده شود.

به عبارت ديگر، تكرار مثل ضربه هاي پياپي چكش است كه سرانجام ميخ را مي كوبد و به داخل مي راند. بنابراين فرستنده پيام اميدوار است كه اين شكلي از ضربه زدن مداوم، باعث دريافت نكات پيام شود.

القاء "دروغ بزرگ " تقلب در انتخابات و تكرار آن ذيل اين تاكتيك تعريف و توجيه مي شود. هزاران سايت اينترنتي همزمان با ده‌ها شبكه تلويزيوني غربي ، با "تكرار " "دروغ بزرگ، تقلب در انتخابات رياست جمهوري دوره دهم ، سعي در مخدوش كردن ذهنيت عمومي جامعه ايرانيان و تضعيف اعتماد ملي داشتند.

18) توسل به ترس و ايجاد رعب

در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.

در مواردي از تاكتيك توسل به ترس، براي انسجام و وحدت جبهه خودي در مقابل يك تهديد يا دشمن خارجي استفاده مي شود.

پيش از حمله ايالات متحده به عراق در مارس 2003 رسانه هاي آمريكايي تلاش تبليغاتي گسترده اي انجام دادند كه عراق به توليد جنگ افزارهاي هسته‌اي مي پردازد و حامي تروريسم است و با اين شيوه سعي كردند تا افكار عمومي از رژيم سياسي عراق و صدام حسين (كه انسانيت زدايي شده بود) احساس ترس كند و براي حمله آمريكا توجيه سازي شود.

از طرفي ديگر به شهروندان عراقي چنين القاء مي شد كه آمريكا دنبال تغيير رژيم سياسي عراق (كه حامي تروريسم است) بوده و به دنبال ايجاد فضاي آزاد در جامعه عراق هست و خواهان تحقق دموكراسي براي آنان بوده و اين جنگ مورد حمايت ساير كشورها و نيز سازمان ملل است.
از سوي ديگر دستگاه تبليغات رواني آمريكا به نيروهاي عراقي هشدار داده بود كه با بزرگترين و مخربترين تسليحات نظامي جهان مورد هجوم قرار خواهند گرفت ، بنابراين به سود آنها خواهد بود كه تسليم نيروهاي متحد گشته و كشورشان از شر صدام حسين رها شود.

در حالي كه عراق بعد از چند سال از سقوط صدام، هنوز درگير بحران اختلافات داخلي است و مركز پرورش تروريسم در منطقه شد.

 19)مبالغه

مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند.
غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.

20) مغالطه

مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه ، شخص يا محصول ارائه داد.

متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با "تحريف " يكسان مي‌دانند. اين روش، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند.

مهمترين عنصر و عامل عدم موفقيت رقبا در جنگ نرم عامل انساني است كه مي تواند در مقابل تهاجم و شبيخون فرهنگي مقاومت و آن را ابتر نمايد ، رويداد تاريخي نهم دي ماه نقطه عطف تقابل قدرت نرم و ديپلماسي فرهنگي  در جنگ نرم مي باشد. همواره دیپلماسی فرهنگي در یک چارچوب خاص تئوریک مطرح می شود «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» که لازمه آن فهم جهانی فرهنگ است ، دیپلماسی فرهنگی كه  بر اساس اليهات بنا شده باشد، هدف نهايي آن ايجاد صلح و عدالت در جهان است.  دیپلماسی فرهنگی عام ترین دیپلماسی  مي باشد،که تمامی دیپلماسی ها را اعم از ديپلماسي عمومي ، سياسي و...شامل  می  كردد، در عصر  حاضراز فرهنگ به‌عنوان قدرت نرم در سياست خارجي ياد مي‌شود، كه عنوان ديپلماسي فرهنگي به آن مي‌دهند ، به معناي بكار گيري، از ابزارها و مكانيسم‌هاي فرهنگي براي معرفي و انتقال فرهنگ و تمدن يك سرزمين به سرزمين و فرهنگ ديگر است.

 هر اندازه آن  فرهنگ از غناي ارزشي و الهي  بيشتري بر اساس فطرت خدا جوي داشته  باشد، پذيرش  و اثر گذاري آن  در مخاطبان آسان تر و مورد قبول تر خواهد بود، فرهنگ و تمدن اسلامي  در ديپلماسي فرهنگي داراي  چنين خصوصياتي است. قدرت نرم موجود در ارزشهاي الهي و ديني از بين بردني نيستند ، به همين دليل نظام سلطه در جنگ نرم سعي دارد  باور هاي ديني و فرهنگي  انسانها  را تضعيف كند ، و از هيچگونه اقدامي دريغ نمي نمايد ، موضوع اسلام هراسي و ايجاد نحله هاي ساختگي و شيطان پرستي و...  دقيقا در راستاي جنگ نرم مي باشد.بنابراين ملاحظات زير حايز اهميت است، عبارتند از :

1-    قدرت نرم اگر  بر اساس دين و ارزشهاي الهي و انساني باشد، از بين رفتني نيستند.
2-      مقابله با جنگ نرم بدون پشتوانه ارزشي و الهي محكوم به زوال و شگست است.
3-    ديپلماسي فرهنگي هنگامي مي تواند در جنگ نرم اثر گذار باشد، كه زمينه پذيرش متقابل آن  موجود باشد.
4-    گستره ديپلماسي فرهنگي در جنگ نرم شامل تمامي ديپلماسي ها عمومي، سياسي، اقتصادي و... است.
5-    عامل انساني، اعتقادات و باورها، مهمترين مانع  براي دو قدرت  نرم در جنگ نرم است.
6-    ابزارهاي رسانه اي مانند ، ماهواره ، اينترنت و... به تنهايي نمي توانند اثر گذاري مستمر و پايدار داشته باشند.
7-همگراهي و همسويي ديپلماسي فرهنگي با قدرت نرم( به همراه اراده انسانها ي معتقد ) همواره مهمترين عامل پيروزي در جنگ نرم است.





:: موضوعات مرتبط: همراهي قدرت نرم با ديپلماسي فرهنگي در جنگ نرم , ,
:: بازدید از این مطلب : 482
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: